کمکم با غم آشنا شدند و به غم عشق ورزیدند! تشنهی رنج شدند و گفتند که حقیقت را فقط با رنج میتوان بهدست آورد. وقتی رذل و شرور شدند، کمکم از برادری و انسانیت حرف زدند! دیگر درست به یاد نمیآوردند که چه چیزهایی را از دست دادهاند و حتّی باور هم نمیکردند که زمانی خوشبخت بودهاند! اصلا از فکر اینکه شاید در گذشته خوشبخت بودهاند، به خنده میافتادند و آن را رویایی بیش نمیدانستند!
نظرات