اگر گام در معبدی نهادی تا اوج فروتنی و هراس خود را نشان دهی، برای همیشه برتری کسی را نسبت به کس دیگر نخواهی یافت. برای تو کافی است گام در معبدی نهی، بی آنکه کسی تو را ببیند.
هرگاه توانستیم به همان راحتی که می خندیم از صمیم دل بگرییم، انسانی میانه رو شده ایم. گریه بارانی است که از طوفان درون برمی خیزد یا شبنمی است که نمایانگر لطافت روح است.
از شما میخواهم خرد و عشق را گرامی بدارید، زیرا میان دو میهمان نباید فرق بگذارید و اگر از یکی بیش از دیگری مهمان نوازی کنید، دوستی و باور، هر دو را از دست میدهید.
اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر می کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد. شما پیوسته چون ترازویی بی تکلیف در میانه ی اندوه و نشاط هستید.
خطاست اگر بیندیشیم که عشق، نتیجه ی همنشینی درازمدت و با هم بودنی مجدانه است. عشق، ثمره ی خویشاوندی دو روح آشناست و اگر این خویشاوندی در لحظه ای تحقق نیابد، در طول سالیان هم تحقق نخواهد یافت.
اندیشه ها جایگاهی والاتر از دنیای ظاهری دارند. چه حقیر است و کوچک ، زندگی آنکه دستانش را میان دیده و دنیا قرار داده و هیچ نمی بیند جز خطوط باریک دستانش؛ در خانه ی نادانی، آینه ای نیست که روح خود را در آن به تماشا بنشیند.